زنده نگه داشتن ياد و نام امام حسين(عليه السلام) و حماسه عاشورا به عنوان نماد مقاومت اهل بيت (عليهمالسلام) در برابر جبهه كفر و نفاق و مقابله با طغيان و ستمگري، يكي از مهمترين دغدغه هاي امامان معصوم(عليهمالسلام) بوده است. آن بزرگواران ميكوشيدند تا قيام جاويدان عاشورا زنده بماند و پيام پايداري و استواري اهل حق در مقابل باطل در بلنداي تاريخ با نام مقدس حضرت امام حسين (عليهالسلام) طنين انداز شود. از شيوههايي كه حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) براي رساندن پيام استواري و مقاومت از آن بهره ميبرد، تداوم بخشيدن و زنده نگه داشتن ياد و خاطره جدّ بزرگوارش حضرت سيدالشهدا (عليهالسلام) بود.
روايت ذيل بيانگر اين حقيقت تاريخي است:
محدث نوري مينويسد: منصور دوانيقي در عيد نوروز، امام را مجبور كرد كه در مجلس عمومي بنشيند و مردم براي عرض تبريك به محضرش بيايند و هدايا و تحفه ها را به حضور آن حضرت بياورند.
امام به ناچار در آن مجلس نشست و فرمانداران و فرماندهان و امراي لشكري و كشوري و عموم مردم براي تهنيت مي آمدند و هدايا و تحفه هاي فراواني مي آوردند و خادم منصور همه هدايا را ثبت ميكرد. آخرين فردي كه به حضور امام آمد، پيرمردي سالمند بود كه به امام عرضه داشت: اي پسر دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله)! من مرد فقيري هستم كه از مال دنيا بي بهره ام، اما سه بيت شعري را كه جدم در رثاي جدّتان حضرت حسين بن علي(عليهم السلام) سروده، به خدمتتان تقديم ميكنم:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاكَ فِرِنْدُهُ *** يَوْمَ الْهِياجِ وَ قَدْ عَلاكَ غُبارٌ
يَوْمَ الْهِياجِ وَ قَدْ عَلاكَ غُبارٌ *** يَوْمَ الْهِياجِ وَ قَدْ عَلاكَ غُبارٌ
يا ابا عبدالله! من (از دشمنان تو تعجب نميكنم كه چرا تو را كشتند، بلكه) تعجب ميكنم از شمشيري كه بر بدن نازنين تو در روز عاشورا فرود آمد، در حالي كه غبار كربلا بر بدن تو نشسته بود.
وَلاَسْهُمٍ نَفَذَتكَ دونَ حَرائِرَ ي *** دْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ
يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ ي *** دْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ
من شگفت زده هستم از آن تيرهايي كه بر بدنت فرو رفتند، در حالي كه خانوادهات با چشمان اشكبار قتل تو را نظاره كرده و جدّت را صدا ميزدند.
اِلاّ تَقَضْقَضَتِ السِّهامُ وَ عاقَها *** عَنْ جِسْمِكَ الاِجْلالُ وَالاْكْبارُ
عَنْ جِسْمِكَ الاْجْلالُ وَالاِكْبارُ *** عَنْ جِسْمِكَ الاْجْلالُ وَالِكْبارُ
يا ابا عبدالله! چرا بزرگي و جلالت تو مانع نشد از اين كه تيرها بر بدنت اصابت كنند و آن جسم پاك را مجروح نمايند!
امام فرمود: احسنت! بارك الله فيك! هديهات را پذيرفتم، بفرما بنشين! آنگاه به خادم گفت: از منصور بپرس در مورد اين همه هدايا چه تصميمي دارد؟
منصور گفت: همه آنها را به حضرت كاظم (عليهالسلام) بخشيدم، هر طور دوست دارد مصرف كند. امام نيز تمام آن تحفهها را به آن پيرمرد شيعه كه زيباترين اشعار را در مرثيه امام حسين(عليهالسلام) خوانده بود، بخشيد و او را تشويق نمود.(1)
امام كاظم(عليهالسلام) به اين وسيله، از شاعران و احياگران حماسه عاشورا تجليل نمود و پيام پايداري اهل بيت(عليهمالسلام) را كه در حركت انقلابي امام حسين(عليهالسلام) جلوهگر شده بود، علني ساخت.
***
1- مستدرك الوسائل، ج10، ص386.