رشد اسلام ناب و اصيل محمدي(ص) و تشيع حقّه علوي مديون رشادتها و جان فشانيهاي امامان معصوم و اين طلايهداران توحيد ميباشد؛ خصوصاً رشد تشيع در ايران و گسترش آن در اين مرز و بوم نتيجه مهاجرت و تلاشهاي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) و آباء و احفاد و اولادشان ميباشد.
ولادت امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام بنا به قول مشهور در 11 ذی القعده 148 هجری قمری و در مدینه به دنیا آمده اند. پدر آن حضرت امام موسی بن جعفر و مادرشان نجمه خاتون می باشد. نجمه خاتون، در مورد ولادت آن حضرت گوید: هنگامي فرزندم رضا را به دنيا آوردم، پدرش امام موسيكاظم علیهالسلام به من فرمود: او را بگير و خوب نگهدار زيرا او بقيهالله در زمين است.
تاریخ ولادت امام رضا علیه السلام
گرچه برخي از مورخان و سيرهنگاران تاريخ تولد آن حضرت را در يازدهم ذی الحجه سال 153 و برخي ديگر يازدهم ذي القعده سال 151 و يا سال 153 قمري ذكر كردهاند، وليكن معروف و مشهور ميان علما يازدهم ذی القعده سال 148 قمري، چند هفته پس از شهادت جدش امام جعفرصادق علیهالسلام ميباشد.
القاب امام رضا علیه السلام
شايان ذكر است كه از ميان امامان معصوم عليهمالسلام، چهار تن از آنان به نام "علي" ناميده شدهاند و آنان عبارتند از امام اول (علي بن ابيطالب علیهالسلام)، امام چهارم (علي بن الحسين علیهالسلام)، امام هشتم (علي بن موسي الرضا علیهالسلام) و امام دهم (عليالنقي بن محمدتقي علیهالسلام).
كنيه آن حضرت، ابوالحسن است و چون كنيه امام موسي بن جعفر علیهالسلام نيز ابوالحسن بود، كنيه امام رضا علیهالسلام را ابوالحسن ثاني ميگويند. لقبهاي شريفش عبارتند از: رضا، صابر، رضي، وفي، فاضل و صديق.
اما لقب "رضا" شهرت بيشتري دارد و آن حضرت را از اين جهت "رضا" ناميدند كه پسنديده خدا در آسمان و مورد خرسندي رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهمالسلام در زمين بود و دوستان و دشمنان به اتفاق از وي خشنود و راضي بودند.
مادر امام رضا علیه السلام
مادر آن حضرت نجمه خاتون می باشد.
برای مادر حضرت رضا علیه السلام چند نام ذکر شده است که عبارتند از: نجمه - تکتم - سکن - خیزران - شقراء - اروی - سکینه -ام البنین - سمان - صقر وقتی حضرت رضا علیه السلام متولد شدند آن بانو را طاهره نامیدند.
پیشگویی ولادت امام رضا علیه السلام توسط ائمه علیهم السلام
تولد امام رضا علیهالسلام را برخي از معصومان پيش از وي، پيشگويي كرده و به آن بشارت داده بودند. از امام صادق علیهالسلام در اين باره احاديث چندي وارد شده است.
از جمله عبدالله بن فضل هاشمي روايت كرد: مردي از اهالي طوس در محضر امام جعفرصادق علیهالسلام نشسته بود و آن حضرت به وي فرمود: بزودي از صلب فرزندم موسي، مردي به دنيا ميآيد كه مورد خشنودي خداوند سبحان در آسمان و خرسندي بندگانش در زمين خواهد بود. در سرزمين شما از روي ستم و دشمني مسموم و كشته ميگردد و در همان جا غريبانه به خاك سپرده مي شود.
آگاه باش! هر كسي وي را در غربتش زيارت كند و بداند كه او امام و پيشواي شيعيان پس از پدرش بوده و از جانب خداوند متعال مفترض الطاعه ميباشد، همانند كسي است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را زيارت كرده باشد.
امامت و شهادت امام رضا علیه السلام
امام رضا علیهالسلام در 35 سالگي پس از شهادت پدرش امام موسيكاظم علیهالسلام به مقام امامت شيعيان نايل آمد و در 55 سالگي در خلافت مأمون عباسي و با توطئه وي در خراسان مسموم و در صفر سال 203 قمري به شهادت رسيد.
صلوات خاصه امام رضا (ع)
معانی کلمات صلوات خاصه امام رضا (ع)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِصَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
اللَّهُمَّ: ادیبان عرب معتقدند کلمه «اللَّهُمَّ» در اصل معادل عبارت «یا الله» است که در آن تغییراتی ایجاد شده است. و ترجمه آن به صورت «پروردگارا» یا «ای پروردگار» می باشد. در زبان عربی این عبارت در زمانی استفاده می شود که انسان خداوند را برای درخواستی خطاب قرار می دهد.
صَلِّ: در شکل فعل امر است از ریشه «صلو» و در معنا عبارتی است دعایی به معنای درخواست لطف و توجه برای کسی. که با نزول رحمت خداوند برای آن شخص محقق می شود. زائر با بیان این عبارت «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا» از خداوند برای امام علی بن موسی الرضا از خداوند طلب لطف و رحمت می نماید.
الرِّضَا: لقب وجود مبارک امام هشتم حضرت علی بن موسی علیه السلام است. این کلمه مصدر از ریشه «رضو» می باشد که به معنای رضایت و موافقت قلبی با جریان امور است.«الرِّضَا» وصف بنده ای است که به آنچه خداوند عالم به حکمت خود جاری نماید راضی و خشنود باشد.
الْمُرْتَضَى: اسم مفعول است از باب افتعال و از ماده «رضو» به معنای چیزی که مورد پسند و رضا قرار گیرد. این وصف در مقام بندگی خدا بر کسی اطلاق می شود که مورد رضای خداوند باشد.
الامام: در لغت به معنای پیشوا می باشد یعنی کسی که به او اقتدا می شود چه حق باشد و چه باطل و در اصطلاح به 12 پیشوای معصوم بعد از پیامبر(ص) امام می گویند که حضرت علی بن موسی(ع) هشتمین ایشان است.
التَّقِيِّ: از ریشه «وقی» وصف کسی واقع می شود که دارای صفت «تقوا» باشد.
النَّقِيِ: از ریشه «نقو» به معنای پاکیزه و طاهر است
حُجَّه: در لغت حجّت دليلى است كه مقصود را روشن ميكند. با آمدن دلیل قاطع بر مقصود دیگر جای هیچ سخن و بهانه ای باقی نمی ماند. شیعیان به پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام "حُجَّه" می گویند به این دلیل که گفتار و عمل ایشان مورد تأیید خداوند است و معیار عمل مسلمین قرار می گیرد و دیگر بعد از آن جای سخنی باقی نمی ماند.
الثَّرَى: به معنای خاكی است كه پس از خشك شدن خيس و نرم شده باشد.
الصِّدِّيقِ: صیغه مبالغه است از ریشه «صدق» و معنای آن زیادی و فراوانی صفت «صدق» است. این وصف به کسی اطلاق می شود که عملش تصدیق کننده و تأیید کننده کلامش است.
الشَّهِيدِ: از ریشه «شهد » به معنای گواه و شاهد است.
كَثِيرَةً: از ریشه «کثر» به تعداد زیاد از هر چیز گفته می شود.
تَامَّةً: از ریشه «تمم» به چیزی کفته می شود که به نهایت خودش(در کمال یا مقدار) رسیده به حدّى كه ديگر نيازى به ضمیمه کردن چيز ديگرى بر آن نباشد.
ریشه "زکو" می باشد. این ریشه در دو معنا استعمال می شود یکی پاکیزگی و طهارت و دیگری رشد و نمو در این عبارت با توجه به کلمات «کثیره» و «تامه» که پیش از آن بیان شده معنای دوم محتمل تر است. یعنی صلوات رشد یابنده.
مُتَوَاصِلَةً: از ریشه «وصل» است و این ریشه در معنای اتصال دو شیء به یکدیگر به کار می رود.
مُتَوَاتِرَةً: تواتر به معنای تتابع و پشت سر هم قرار گرفتن است.
مُتَرَادِفَةً: ترادف از ریشه «ردف» به معنای پشت سر هم واقع شدن است.
أَفْضَلِ: از ریشه «فضل» به معنای زیادتر از مقدار لازم و مقرر می باشد که موجب برتری نسبت به سایرین می شود. «أَفْضَلِ» در ساختار اسم تفضیل به معنای "برترین" و "بهترین" می باشد.
سبک زندگی امام رضا علیه السلام
برخی از ویژگیهای شخصی امام رضا (ع) و رفتارهای ایشان با مردم عبارتند از:
امام رضا(ع) به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بود و بدینسبب دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود.
او شبیهترین مردم به پیامبراکرم(ص) بود.
رفتاری پیامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام میشد.
کسی را با عمل و سخن خود نمیآزرد.
تا حرف مخاطب تمام نمیشد، سخنش را قطع نمیکرد.
هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمیگرداند.
در حضور میهمان به پشتی تکیه نمیداد.
پیش روی کسی پای خود را دراز نمیکرد.
هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مینشست و غذا میخورد.
شبها کم میخوابید و قرآن میخواند.
بیشتر اوقات از اول شب تا صبح شبزندهداری میکرد.
هر سه روز یکبار قرآن را ختم و در آیات آن تفکر میکرد.
کسی عالمتر و پرهیزکارتر از او نبود.
در همه وقت ذکر خدا میگفت.
بسیار روزه میگرفت.
هر ماه 3روز حتما روزه بود.
در نهان به ویژه شبهای تاریک، بسیار به مردم احسان میکرد و صدقه میداد.
کسی که از او تقاضایی داشت، اگر میتوانست بیدرنگ آن را بر میآورد تا مبادا از آن بینیاز گردد و فرصت از دست برود.
با مردم به نرمی سخن میگفت.
هیچگاه با سخنش کسی را نمیآزارد.
امام(ع) در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پلاسی مینشست.
نظافت را در هر حال رعایت میکرد و عطر و بخور بسیار به کار میبرد.
عادتا جامه ارزان و خشن میپوشید ولی در مجالس و ملاقاتها و پذیراییها لباس فاخر بر تن میکرد.
غذا را آهسته و اندک میخورد و سفرهاش رنگین نبود.
قبل از غذا دستها را میشست.
چون صبح اول وقت نماز میگزارد تا بر آمدن آفتاب در سجده میماند.
سپس با مردم مینشست و سخن میگفت، یا سوار میشد و بیرون میرفت.
در هر فرصت مقتضی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه میکرد.
برای خنثیکردن توطئههای مأمون و اطرافیان او مراقبتی هوشیارانه داشت.
به طور کلی او دارای شخصیتی یگانه و صفاتی ویژه بود.
و از نظر شیعه امامیه آن حضرت دارای ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.
یاسر خادم گوید: امامرضا(ع) حتی در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرد و چیزی از حقوق آنان فرو گذارد.
امام به خادمان خود میگفت اگر که مشغول خوردن طعام هستید و مرا بالای سر خود ایستاده دیدید مبادا از جای خود برخیزید مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشید.
گاهی امام خادمش را صدا میزد به او میگفتند مشغول خوردن غذاست. امام میفرمود بگذارید غذایش تمام شود.
عنایات امام رضا علیه السلام به علما و بزرگان
اعطاء حقیقت علم به علامه حسن زاده آملی
آیت الله حسن زاده می گوید(1): در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف و تهجد، عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا -علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء- نائل شدم.
در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام (علیه السلام) مشرف شوم، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا -روحى لتربه الفداء و خاك درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام كه آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیك بیا
نزدیك رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه: بنوش، امام خم شد و من زیانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود: پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام) طى الارض را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشین شیرین كه از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم كه روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم كه:
دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادندو اندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادندچه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبىآن شب قـــــدر كه این تازه بـــــراتم دادند.
علامه نقل کرده اند : اینجانب بنا بر فرموده شیخ الرئیس كه فرمود: «از عوامل ضعف بینایى چشم، خوابیدن با شكم سیر است و لازم است بین غذاى شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقیّد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظر شیخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه یكى از مهم ترین سرمایه هاى كسب دانش و پیمودن راه كمال است ضرر ببیند و این امر سبب شود كه از تحصیل علم و كمال باز بمانم (یا در شب حتى الامكان از خوردن غذا خوددارى كنم.
ولى با این همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه 29 جمادى الاولی 1405 قمرى برابر با اول اسفند 1363) شامم به تأخیر افتاد و متأسفانه بعد از شام خواب شدیدى بر من عارض شد.
براى این كه فرموده شیخ را عمل كرده باشم، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خوددارى كنم، لذا خوابیدم.
خواب شیرین بود و رؤیاى شیرین تر كه به زیارت حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا (علیه السلام) تشرف حاصل كردم. در ابتدا به اشاره تفهیم فرمودند كه: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ و پس از آن به عبارت صریح به من فرمودند: این قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى كنیم... الحمد لله كه از این بشارت آن ولى الله اعظم كه به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است كه هر دو كریمه من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است، چنان كه مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم و هستیم.
و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ شاید علتش این بود كه در آن اوان، بر اثر تراكم اشتغال درس و بحث و تصنیف و تصحیح، مدتى به زیارت حضرت بى بى... فاطمه معصومه (علیها السلام) خواهر آن جناب توفیق نیافتم و تشرف حاصل نكردم. شگفت این كه در آن شب اصلا اندیشه آن جناب در خاطرم نبود.
دو مکاشفه علامه طباطبایی در سایه الطاف امام رضا علیه السلام علامه طباطبایی
مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی می فرمودند : در حرم امام هشتم حضرت رضا علیه السلام، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمة الله علیه گرفتار شده بودیم. لذا در آن ایام و در همان ملاقات با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا علیه السلام به ایشان داشته اند، مطلبی را بیان فرمایند. مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آن که ایشان را به حق امام (علیه السلام) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت داشته اند بیان می کنم؛ اول این که:
مدتی است که نمی توانم بخوابم چون می بینم تمام اشیاء اطراف مشغول به ذکر پروردگار هستند در نتیجه حیا می کنم بخوابم (یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض).
کم ز خروسی مباشمشت پری بیش نیستاز دل شـب تـا سـحرخـدا خـدا می کـند
وقتی نماز می خوانم یک «سید محمد حسین» دیگری در عالم بالا نظاره گر به نمازم در پایین است (این است معنای الصلاة معراج المؤمن)
آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی
یکی از اعضای دفتر ایشان نقل کردند:
در یکی از سفرهای آقا به مشهد مقدس همراه آقا بودم. بعضی از آقایان طلاب و فضلای مشهد از آقای گلپایگانی درخواست شهریه کردند. ایشان فرمودند: «من فعلاً ندارم مهمان حضرت رضا علیه السلام هستم اگر از طرف حضرت تفضّلی بشود من شهریه خواهم داد.»
سه روز بعد از این تقاضا اکثر خدمه حضرت رضا علیه السلام برای عرض ادب به حضور ایشان شرفیاب شدند، بعد از آنکه از خدمت آقا مرخص شدند، یک جوانی که لباس خدمه حضرت رضا علیه السلام در تنش بود، بسته ای که در روزنامه پیچیده بود آورد و گذاشت نزدیک آقا و رفت.
ما خیال کردیم که شاید مواد منفجره باشد، لذا من بسته را برداشتم و به کناری پرت کردم. که روزنامه پاره شد و مقدار زیادی پول از داخل آن به بیرون پخش شد.
آقا خودشان بلند شدند و در حالیکه گریه می کردند خودشان پولها را جمع کردند، این مبلغ مقدار کل شهریه مشهد بود که ایشان پرداخت نمودند.
همچنین ایشان در تابستان سال 1368 شمسی که مشهد مشرف بودند. معمولاً هر روز به حرم مشرف می شدند و گاهی در وقت شست و شو که حرم خلوت بود به حرم مشرف می شدند.
روزهای آخر به خاطر خستگی اصلاً صبح تصمیم به حرم رفتن نداشتند اما از آستان قدس رضوی زنگ می زنند و کسب اطلاع می کنند و مجدداً سر کشیک که از نیکان بود و با ائمه طاهرین علیهم السلام ارتباطاتی داشت، تماس می گیرد که «مشغول شست و شو هستیم، آقا تشریف بیاورند.»
اتفاقاً راننده آقا نبود و نیم ساعت طول می کشد. مجدداً زنگ می زنند که «اگر آقا تا یک ساعت دیگر هم تشریف بیاورند، حرم خلوت است.» اتفاقاً باز وسیله رفتن آماده نمی شود. باز زنگ می زنند که خدمت آقا عرض کنید: «اصرار من بی جهت نیست و از ناحیه حضرت (علیه السلام) امر شده است که شما را برای زیارت امروز دعوت کنم!»
بالاخره آقا مشرف می شوند در بازگشت از مشهد آقا این جریان را نقل کرده و فرمودند: «و اما بنعمه ربک فحدّث»
عاشق امام رضا علیه السلام آیت الله گلپایگانی
آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی فرموده بودند:
من در زمان حاج شیخ (حائری) به مشهد نرفته بودم. از استادم اجازه خواستم که به مشهد مقدس مشرف شوم، ایشان فرمودند: «تصور می کنم اگر مشرف شوید شاید نیازمند شوی و آن استغنائی که برای شما در این مرحله لازم است از دست بدهی.»
به مرحوم حاج شیخ عرض کردم اینطور نیست. دو قطعه فرش که از ارث پدرم بوده است، فروخته ام و حدود 25 تومان پول دارم. (واقعاً ایشان چنان عشق و علاقه ای به امام رضا علیه السلام داشتند که حاضر بودند تمام سرمایه خویش را صرف زیارت حضرت رضا علیه السلام کنند.)
عازم مشهد شدم اول به تهران رفتم و در مدرسه مروی ساکن شدم در آن زمان دولت پهلوی عمامه از سر طلاب برمی داشتند و اجازه نمی دادند کسی بدون مجوز عمامه داشته باشد.
مگر اینکه از مدرسین حوزه علمیه باشد، در آن صورت جواز عمامه گذشتن به آنها می دادند. به تهران که رفتم جواز عمامه ام را فراموش کرده بودم ببرم.
رفتم خدمت حاج آقا روح الله (آقای خمینی) و جواز عمامه ایشان را گرفتم و به مشهد مشرف شدم و در آن سفر توجهات زیادی از حضرت مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام به من شد.»
در آن زمان (قبل از انقلاب) مردها و خانم ها در داخل حرم با هم مخلوط بودند. روی این جهت نتوانستم به کنار ضریح مطهر مشرف شوم. به حضرت عرض کردم: که من هم دوست دارم ضریح مبارک را زیارت کنم ولی به علت دوری از گناه و مخلوط شدن با نامحرمان نمی توانم ضریح مطهر را زیارت کنم، اگر شما صلاح می دانید، عنایت کنید که من بتوانم ضریح مطهر را زیارت کنم، و دوست دارم شبی را کنار ضریح شما باشم.
جای نماز من در بالا سر بود، مشغول نماز بودم و شب سردی بود، و معمول بود که شبها مردم را بیرون می کردند و درها را می بستند. طبق معمول اول شب همه را از حرم بیرون کردند ولی کسی متعرض من نشد، درهای حرم را بستند.
من داخل حرم کنار ضریح ماندم و تا صبح در آنجا تنها بودم. وقتی که درب حرم را باز کردند سر کشیک اول آمد، دید که من داخل حرم مشغول زیارت هستم.
با تعجب پرسید شما چه وقت آمدید، گفتم: از اول شب اینجا هستم. پرسید: رمز شب را دارید؟
گفتم خیر، پرسید: با اجازه چه کسی آمدید؟
اشاره به قبر حضرت کردم که با اجازه ایشان من اینجا ماندم. سپس با تعجب گفت: من چهل سال در این مکان شریف خادم هستم و تا به حال چنین اتفاقی رخ نداده است.
شما از درب دیگر خارج شوید برای تجدید وضو و با جمعیت وارد شوید که اگر این قضیه معلوم شود برای همه ما مسؤلیت دارد.»
جالب اینکه ایشان فرموده بودند: « با اینکه آن شب، شب زمستانی بود و شب بلند بود و من قبل از غروب داخل حرم آمده بودم تا وقت صبح آنجا بودم ولی احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم.»
باز فرموده بودند: «در آن شب هر حاجتی که خواستم برآورده شد.»
عنایت رضوی در تولد آیت الله جوادی آملی (6)آیت الله جوادی آملی
پدر و جد آیت الله عبدالله جوادی آملی، میرزا ابوالحسن و ملا فتح الله از مبلغین اسلام وارادتمندان به آستان ولایت بودهاند. فرزندانی كه خدا به پدر استاد عطا میكرده است، معمولاً زنده نمیماندند.
پیش از تولّد استاد، یكی از بستگان در عالم رؤیا میبیند كه شخصی عصایی به دست پدر استاد میدهد و او آن را به دست گرفت. این رؤیا را چنین تعبیر كردند كه خداوند به میرزا ابوالحسن، پسری عطا خواهد كرد كه زنده میماند و عصای دست پدر خواهد شد. از این رو، پدر و مادر نذر كردند اگر خدا به آنها پسری داد، او را به مشهد امام رضا علیه السلام ببرند؛ و این گونه، استاد جوادی آملی متولّد شد.
ماجرای تشرف آیت الله بهاءالدینی محضر امام رضا علیه السلام
روزی یکی از نزدیکان مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی که مورد اطمینان است، نقل کرد که: خدمت آقا بودم، صحبت از مسافرت و زیارت وجود مقدس امام رضا (علیه السلام) شد. گفتم چه خوب بود می رفتیم مشهد! آقا فرمود: برویم. گفتم: چه وقت؟ فرمود: الان.آیت الله بهاء الدینی
عبا و عصای آقا را آوردم – مهیای سفر شدیم، ناگاه یادم آمد که هیچ پول ندارم – با خود گفتم: نکند آقا هم پول نداشته باشد. به خود گفتم بهتر است ماجرا را به آقا بگویم. عرض کردم آقا من هیچ پول ندارم، فرمود من هم ندارم، گفتم پس چه کار کنیم؟ فرمود: برویم. بدون پول حرکت کردیم از حسینیه آقا پیاده آمدیم تا سر خیابان، منتظر ماندیم ناگهان دیدیم از آخر خیابان چهارمردان جوانی با دوچرخه به سرعت می آید.
وقتی نزدیک آمد، ایستاد و کیسه ای پول به آقا داد و گفت: آقا این پول مال شماست، آقا بدون اینکه چیزی به او بگوید، خطاب به من فرمود: فلانی بگیر و برویم.
این توکل به خدا که او در همه حال ناظر حالات و نیازهای مادی و معنوی بنده خود است و او رزاق همگان است، در همه انسانها یافت نمی شود و کمتر کسی است که تا این قدر متوکل علی الله باشد. ولی مردان خدا در همه امور زندگی خود، به مقام معیت با خدا رسیده اند و در امور مادی و زندگی خود هیچگونه دغدغه خاطر ندارند و همیشه خود را در محضر او می بینند و او را ناظر و رازق می بینند و به این معارف یقین دارند.
منبع: شبکه قرآن و معارف سیما